این اثر، "آتش وداع"، همچون آوازی است که خورشید در واپسین لحظات غروب میخواند؛ نوایی از اندوه و شکوه که در رنگهای آتشین سرخ و نارنجی پیچیده شده است. گویی ساحلی خاموش، شاهد آخرین نگاه خورشید به جهان است، و انسانی تنها در دوردست به تدریج در افق محو میشود، چون خاطرهای که در ذهن به آهستگی کمرنگ میشود. هر رنگ و هر حرکت قلم، زمزمهای از وداعی بیصداست؛ وداعی که در عمق قلب نفوذ میکند، همانطور که نور غروب در آبهای ساحل فرو مینشیند.
این اثر، تجلی گذر زمان و ناپایداری لحظههاست؛ تصویری از زیبایی و شکنندگی، همچون آتشی که آرام میگیرد اما هرگز به تمامی خاموش نمیشود.